شاپرک خانم

ساخت وبلاگ
چند وقتی هستش که به خاطر مشغله کاری نتوانستم بیام اینجا . دیگه دارم با یک فصل از زندگی ام خداحافظی می کنم و وارد روزهای جدید می شم .برای خودم هم سخته و هم دردناک و هم خوشایند . یک حس عجیبی دارم. انگار می خواهم به یک دنیای ناشناخته پا بگذارم و نمی دانم قرار منتظر چی باشم . اما امیدوارم روزهای قشنگی پیش رو داشته باشم . می دانی آخه من واقعا زحمت کشیدم . شاید دیگه واقعا حقم باشه که یکم روزهای قشنگ را ببینم . امروز اینو نوشتم تا به یادگار برای خودم بمونه که هر وقت این متن را خواندم این حسی که الان توی وجودم را به یاد بیارم .حالا می فهم که چرا هیچ کس زمان مردنش را نمی دانه ، برای اینکه اگه زمان تمام شدن یک چیزی را بدانی ، زندگی برات گیج کننده می رسه و نمی توانی از لحظه هات لذت ببری . همه اش چشمت به روز پایانی هستش و روزهای که سپری میشه را نمی توانم قشنگ حس کنی . نوشته شده توسط Shapark در بیستم اسفند ۱۴۰۲ | شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 23 اسفند 1402 ساعت: 2:21

این روزها دارم سعی می کنم یک فصل از زندگی را به طور کامل ببندم و وارد دوره جدیدی بشم . یکم توی دلم دلشوره دارم و بعضی وقتا فکر می کنم نکنه دارم اشتباه می کنم ، شاید هنوز وقتش نشده ، باید ادامه بدم . اما از طرفی هم خودم را دلداری می دم که بسه دیگه اینهمه کار کردی ، بگذار این دوران تمام بشه ، بیا برو بقیه روزهای زندگی ات را یک جور دیگه تجربه کن . شاید من توی این سال ها یاد نگرفتم که جور دیگه هم می شه زندگی کرد . دارم سعی می کنم فقط به همه کارهام برسم و پرونده کارهام را ببندم و وارد مرحله جدید زندگی ام بشم . باید چشم ها را ببندم و برم توی دل تغییرات . اینطوری شاید جرات پیدا کنم . دارم سعی می کنم به خودم و بقیه بقبولانم که تصمیم درستی گرفتم . واقعا می خواهم این فصل از زندگی را تمام کنم . امیدوارم که روزهای قشنگی پیش روم باشه . امیدوارم که بتوانم از ماحصل این سال ها بقیه سال های زندگی ام را راحت زندگی کنم . امیدوارم که بتوانم کارهای جدید را تجربه کنم . نوشته شده توسط Shapark در بیستم دی ۱۴۰۲ | شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 12:53

این روزها دلم عجیب گرفته ، نمی دانم باز چم شده . یک جوری انگار تمام غم دنیا روی کول منه و من دارم زیر سنگینی اش له می شم . دلم عجیب یک همدم و یک مونس می خواهد . یکی که بتوانم باهاش حرف بزنم و درد و دلم کنم ، یک دوست ، یک شانه ، یک گوش ، یک آغوش ، یک دست گرم و صمیمی . دلم می خواهد یکی دوستم داشته باشه . یعنی این انتظار زیادی که من دارم . نوشته شده توسط Shapark در دوم دی ۱۴۰۲ | شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 33 تاريخ : جمعه 8 دی 1402 ساعت: 14:26

دارم با خودم میجنگم . یک وقتی به خودم دلگرمی میدم و یک وقت های از خودم قطع امید میکنم .اخه این‌چه وضعیه . بعضی وقتا فکر میکنم که شاید واقعا تنهایی برای من بهتره . اینطوری دیگه فکر و روحم درگیر و منتظر نیست باید نقشه راه زندگی خودم را تنهایی رسم کنم . باید من بدانم توی باقی مانده مسیر زندگی ام، برای همیشه تنهام نوشته شده توسط Shapark در بیست و سوم فروردین ۱۴۰۲ | شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 62 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1402 ساعت: 13:44

امروز فکر کنم می خواهم تصمیم نهائی ام را بگیرم . تحمل این هم فکر و خیال و بلاتکلیفی را ندارم.اما مطمئن به 15 روز قبل بر نمیگردم . تنها تر ، غمگین تر و دلشکسته تر از قبل شدم . خوب این تاوان انتخاب های خودم هستش . نمی توانم کسی را مقصر بدانم . اما کاشکی آدم ها یاد بگیرن که زندگی دیگران را به راحتی دستخوش تغییرات بد نکنن. نوشته شده توسط Shapark در بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۲ | شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 64 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1402 ساعت: 13:44

بی خیال تو بودم

سبک

رها

آزاد

مثل پیراهن بی گیره

روی بند

می رقصیدم در باد

ناگهان

دستی گره زده مرا

به بند خیال تو

و من ماندم و

حجم وسیع دلتنگی

و گرهی که

به دستان تو باز خواهد شد

کاش

باد مرا می برد ...

نوشته شده توسط Shapark در بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۲ |

شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 60 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1402 ساعت: 13:44

یکی از آروزهای که داشتم و دارم اینکه ، دوست دارم بنویسم ، یک داستان ، یک متن قشنگ و...

دلم می خواهد بنویسم . نمی خواهم نویسندگی برم .

شاید یک روز برای بچه ها کتاب نوشتم .

این یکی از آرزوهای هستش که همیشه در سر دارم .

نوشته شده توسط Shapark در پنجم فروردین ۱۴۰۲ |

شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 10 فروردين 1402 ساعت: 16:10

از دو روز پیش یک اتفاقی برام افتاد که خیلی برای خودم عجیبه. یک کسی که می شناختمش و دو سالی بود که می دیدمش بهم اعتراف کرد که عاشقم و می خواهد با من باشه . و بر عکس همه مواردی که من توی زندگی ام تجربه کردم خیلی هم عجوله و یک روزه می خواهد به آخرش برسه . برام جالبه . باید اقرار کنم منم دوستش داشتم از همان روزهای اولی که دیدمش ، به خاطر کار می رفتم پیشش اما خودم انتخاب می کردم که اون انجام بده . اما می دانستم شرایطش رو نداره به خاطر همین نگاه هام را ازش می دزدیم که متوجه علاقه ام نشه . اما مثل اینکه اون هم منو دوست داشته و البته شرایطش رو دلیلی برای با هم بودنم نمی بینه . به قول خودش جرات کرده و پا پیش گذاشته و من هم ردش نکردم. نمی دانم چون شاید دلم یک عشق پر شور می خواست . و فکر می کنم عشق و شور و هیجان را می توانه به من بده . باز بین عقل و قلبم گیر کردم . اما با خودم می گم مگه قراره چی رو از دست بدم . امتحانش می کنم . شاید این لحظه های هیجانی به همه چی بیارزه .از اول می خواستم امسال را متفاوت شروع کنم . اما مثل اینکه قراره خیلی متفاوت بشه . فکر می کنم دوستش دارم و می خواهم همه چی را باهاش تجربه کنم . اما از یک طرف هم ته قلبم یک دلشوره ای که اگه رابطه ما به هم بخوره من از دستش می دم و دیگه نمی بینمش . نوشته شده توسط Shapark در هشتم فروردین ۱۴۰۲ | شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 66 تاريخ : پنجشنبه 10 فروردين 1402 ساعت: 16:10

امشب اتفاق افتاد . برای شام دعوت شدم و منم‌پذیرفتم . شام خوبی بود و شروع قشنگی .

با همه تفاوت ها ، دوستش دارم .

نوشته شده توسط Shapark در نهم فروردین ۱۴۰۲ |

شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 10 فروردين 1402 ساعت: 16:10

شاپرکم جونم سلام .یک سال دیگه هم تمام شد .سالی پر از درد و رنج و استرس و ناکامی ، به همراه روزهای شاد و بعضا اتفاق های خوب . یکسال دیگه باز من و تو بزرگتر شدیم . این روزها لصلا نمیدانم چه حسی دارم . بین زمین و هوا هستم . اما خوب این همدورانی براب خودش .توی سالی که گذست کمتر بهت سر زدم‌، شاید چون حال روحی ام خوب نبود . اما همین که میدانم هستی دلم گرمه . میدانی هر کسی که قرار بود همیشه پیشم باشه منو گذاشت و رفت. اما خوشحالم که تو هستی . تو را خودم به این دنیا اوردم و دلم‌نمیخواد هیچ وقت از پیشم بری . فردا به رسم هر ساله بهت سر میزنم . چون هم‌تولد تو هستش و هم تولد من . نوشته شده توسط Shapark در بیست و نهم اسفند ۱۴۰۱ | شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 3 فروردين 1402 ساعت: 11:34

امروز روز اول سال نوست . فقط دارم‌مینویسم تا دوباره بیام ادیتش کنم شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 64 تاريخ : پنجشنبه 3 فروردين 1402 ساعت: 11:34